روانشناسی رنگ در معماری

روانشناسی رنگ در معماری
در این پست می‌خوانید:

روانشناسی رنگ در معماری : رنگ ها علاوه بر اینکه بر زیبایی ظاهری خانه و اتاق شما تاثیر می گذارد، می توانند در تور خانه نیز بسیار اثر بگذارند. رنگ های تیره معمولا فضای یک اتاق را بسته و تاریک تر نشان می دهند و  از این رو بهتر است در فضاهای کوچک و بسته از این رنگ کمتر استفاده کنید. اما بر عکس این موضوع، رنگ های روشن فضا را دلبازتر و روشن نشان می دهند. زمانی که می خواهید برای دکوراسیون داخلی خانه خود از رنگ ها کمک بگیرید حتما در نظر داشته باشید که میزان نور طبیعی خانه شما تا چه حدی است، تا چه ساعتی از نور طبیعی خورشید برخوردار است، خانه شما کوچک است یا بزرگ؟ همه این ها می تواند در انتخاب رنگ مناسب برای دکوراسیون شما کمک کند. توجه کنید که شما قرار است در این محیط زندگی کنید، کار کنید پس باید این فضا آرامش را برای شما به همراه داشته باشد و به گونه ای نباشد که بعد از مدتی شما را دلزده کند همه ی از نکات را در مقالات آموزش معماری سایت وحید صلاحی یاد بگیرید.

روانشناسی رنگ‌ها | نگارش برخط

 

منشا اهمیت رنگ

زنذگی بشر اولیه تحت تاثیر دو عاملی قرار داشت که خارج از کنترل او بودند .این عامل عبارت بودند از روز و شب تاریکی و روشنایی را پدید می‌آورد که فعالیت بشر را متوقف می‌کرد و لذا بشر اولیه به غار خود پناه می برد و خود را در پوست حیوانات می‌پیچید و به خواب می رود و یا از درختی بالا می‌رفت در انتظار فرا رسیدن روز می ماند .روز موجب محیطی بود که در آن کار و عمل مقدور بود و لذا بشر اولیه دوباره دست به کار می شود تا مواد غذایی خود را پر کند یا به جستجوی شکار بپردازد شب به همراه خود بی حرکتی آرامش و کاهش عمومی سوخت و ساز فعالیت جسمانی را به ارمغان می آورد اما روز به همراه خود امکان کار و عمل و افزایش فعالیت جسمانی را می اورد و به انسان نیرو و هدف می‌داد. رنگ های مرتبط با این دو محیط عبارتند از آبی متمایل به تیره آسمان شب و زرد روشن نور خورشید.

لذا رنگ آبی متمایل به تیره رنگ آرامش و عدم فعالیت است در حالی که رنگ زرد روشن رنگ امید و فعالیت است چون این رنگ ها نشانگر ماهیت های شب و روز هستند از این رو عواملی به شمار می‌آیند که انسان را در کنترل خود دارند به جای اینکه عناصری باشند که در کنترل قرار گیرند به این جهت است که آنها را رنگ های غیر مستقل توصیف می‌کنند یعنی رنگهایی که مستقلاً در طبیعت تنظیم می شوند. رنگ آبی متمایل به تیره بشر را ناگزیر کرد که از کار دست کشیده و استراحت نماید ولی روز رنگ زرد روشن به فعالیت میدان عمل داد بیان اینکه انجام فعالیت را الزامی می‌سازد از نظر بشر اولیه فعالیت آیینی بود که به دو صورت ظاهر می شد: یا به شکار می‌رفت و حمله می‌کردو یا این که شکار می شد و از خود در برابر حمله دفاع می نمود.به به عبارت دیگر فعالیت‌های بشر یا در جهت پیروزی و به دست آوردن بود و یا در جهت دفاع از خود .عملیات مربوط به حمله یا پیروزی معمولاً با رنگ قرمز نشان داده می شود در حالیکه رنگ سبز مظهر دفاع از خود بود چون اعمال وسط اولیه از حمله رنگ قرمز یا دفاع رنگ سبز حداقل در کنترل بودند لذا این عوامل و رنگ ها را مستقل یا خود تنظیم کننده توصیف کرده‌اند از سوی دیگر حمله یک عمل اکتسابی کسب مال یا قدرت بوده و فعل ساده از آن فعالیت به شمار می‌آید ولی دفاع فقط محدود به خود شخص می باشد و لذا یک عمل غیر فعال است.

روانشناسی رنگ ها | اثر روانشناسی رنگ ها در زندگی

پیشنهاد ما: سریال بکوب و بساز فصل 2

فیزیولوژی رنگ

آزمایش هایی که در آن افراد را وادار به تفکر درباره جنبه روانی رنگ قرمز در زمان هایی با طول مدت متفاوت کردن نشان داده است که این رنگ سیستم عصبی را تحریک میکند یعنی فشار خون را بالا می‌برد و تنفس و ضربان قلب را سریع تر می کند لذا رنگ قرمز از لحاظ تاثیری که بر سیستم عصبی و خصوصاً شاخه سمپاتیک سیستم خودکار عصبی دارد یک عامل محرک به شمار می آید از سوی دیگر آزمایشهای مشابهی که در رنگ آبی سیر صورت گرفته است است نتایج معکوسی را به دست داده است است یعنی فشار خون پایین آمده و سرعت تنفس و ضربان قلب کاسته شده است ست رنگ آبی متمایل به تیره سرمه‌ای تاثیری آرام بخش دارد و اصولاً در شاخه پارا سمپاتیک سیستم عصبی خودکار عمل می کند شبکه های پیچیده اعصاب رشته های عصبی را که توسط آنها بدن انسان و تمام اندامهای آن کنترل می شود می توان تحت دو عنوان اصلی گنجاند که عبارتند از سیستم اعصاب مرکزی و سیستم اعصاب خودکار.

سیستم اعصاب مرکزی را می توان با دقت کافی اندامی‌دانست که وظایف فیزیکی و حسی را در آستانه آگاهی و یا در بالای آن به عهده دارد از سوی دیگر لاً وظایف سیستم اعصاب خودکار محدود به وظایفی است که در زیر آستانه آگاهی صورت می‌گیرد و به همین دلیل است که باید بر یک مبنای مستقل و خودکار عمل نماید. ضربان قلب بالا و پایین رفتن ریه‌ها، هضم غذا ،همگی آنها در واقع اعمال پیچیده و و غیرآلی بدن ما هستند که در شمار وظایف سیستم عصبی خودکار قرار دارد سیستم اعصاب خودکار از دوشاخه مکمل یکدیگر تشکیل شده است که در اساس در مخالفت با یکدیگر اعمال می‌کند یعنی سیستم اعصاب سمپاتیک و سیستم عصب پاراسمپاتیک رشته های عصبی هر دو سیستم مزبور به هر یک از دستگاه های بدن ما می رود که جنبه خودکار دارند.

روانشناسی رنگ در معماری

مثلاً تعداد ضربان قلب بستگی به تعادل این دو شاخه از سیستم اعصاب خودکار دارد بر اثر تاثیرات فیزیکی نظیر کار و تلاش یا احساسی و عاطفی نظیر ترس خشم و دلواپسی سیستم اعصاب سمپاتیک بر پارا سمپاتیک غلبه می‌کند و تعداد ضربان قلب را افزایش میدهد .به طور کلی در شرایط اضطراب فعالیت شدید یا ضرورت محض سیستم اعصاب پارا سمپاتیک تحت‌الشعاع اعصاب سمپاتیک قرار می گیرد البته به محض اینکه حالت استرس و فشار روحی برطرف شد سیستم اعصاب پاراسمپاتیک برای عادی کردن شرایط بدن تلاش می‌کند از این رو سیستم اعصاب مزبور در شرایط آرامش خودکار شاخه مهمی از سیستم اعصاب خودکار به شمار می آید

حتی امروزه نیز این مکانیسم کاملاً شناخته نشده است که چرا رنگ واقعاً دیده می‌شود و به عنوان رنگ شناخته می گردد وقتی این پرسش ساده عنوان می‌شود که چگونه رنگ را می بینیم پاسخ هایی با عقاید مختلف بیان می شوند و حتی در مواردی نیز وجود دارد که این تردید به ما دست می‌دهد که پرسش مزبور خطاست و یا اینکه بر فرض منطقی نادرستی استوار است با این وصف به نظر می رسد که نظریه تضاد هرینگ فیزیولوژیست کاملا با آنچه که به راستی در استفاده از آزمایش رنگ مشاهده می‌شود انطباق دارد. همچنین میتوانید برای آموزش بیشتر مقاله ی ” رنگ شناسی در معماری ” را مطالعه کنید.

هرینگ این عقیده را ابراز داشت ارغوانی بینایی ماده‌ای در سلول های استوانه ای شبکیه چشم که به رودوپسین نیز مشهور است تحت تاثیر رنگ های روشن بی رنگ می شود ولی وقتی در معرض رنگ های تیره قرار می گیرد دوباره به حالت سابق برمیگردد بنابراین رنگ روشن این اثر کاتابولیک شکننده و روی این ماده دارد در حالی که رنگ تیره از یک تأثیر آنابولیک سازنده برخوردار است بنابراین عقیده هرینگ رنگ سفید ارغوان بینایی را در معرض کاتابولیسم قرار داده و آن را میشکند از سوی دیگر رنگ سیاه موجب آنابولیسم می شود و آن را به وضع عادی اش بازمی‌گرداند مشابه این تأثیرات در رنگهای مختلف قرمز سبز و زرد آبی مشاوره شده و مجرب و یک تأثیر متضاد گردیده است که تمام رنگ ها را در شرایط روشن یا تیره بودن شامل می شود.

روانشناسی رنگ - آموزش مجازی فردوس

رشد بینایی رنگ

کودکی که به تازگی به دنیا آمده است توانایی خود را برای دیدن از طریق تفاوت گذارن در میان روشنایی و تاریکی آغاز می نماید در مرحله بعد حرکت را تشخیص میدهد و پس از آن شکل و فرم را شناختن رنگ آخرین مرحله رشد است لذا تشخیص تضاد نخستین و ابتدایی ترین شکل ادراک بینایی است به نظر می‌رسد که ادراکات پیچیده انسان جزئی از وظایف پوسته مغزی است که بخش پیشرفته‌تر مغز را تشکیل می‌دهد توانایی شناخت و تشخیص یک عطر از عطر دیگر یکی از وظایف پوسته مغز است که در نتیجه آن حس بویایی انسان تقویت می شود اما وقتی بوی بدی به مشام می رسد ما به طور طبیعی بینی خود را بالا میکشیم و گاهی اوقات نیز دچار دل به هم خوردگی و تهوع می گردیم این واکنش ها در شمار وظایف پوسته مغزی نیست بلکه از مراکزی در نقاط قدیمی تر و ابتدایی تر از مغز ما قرار دارد که بیشتر در کانون مغز قرار گرفته و مشابه مغز های انسان های اولیه است بینایی رنگ با هر دو بخش (پیشرفته‌تر) و (بدوی) مغز به یک اندازه ارتباط دارد.

بکر در سال ۱۹۵۳ این موضوع را به اثبات رسانید او ثابت کرد که شبکه های رشته های عصبی هسته های شبکیه چشم با مغز میانی و هیپوفیز در ارتباط هستند هیپوفیز یک غده درون ریز است که در نزدیک مرکز مغز قرار دارد و چند هورمون مهم را به داخل خون ترشح می کند اهمیت این غده به قدری است که به عنوان رهبر ارکستر اندوکرین را به آن نهاده اند زیرا زمان کنترل سایر غده ها برای مقاصد دیگری نظیر کنترل رشد نیز به کار می رود تشخیص دادن رنگ هویت آن نامگذاری آن و هر نوع بازتاب زیبایی شناسی نسبت به آن همگی آنها از وظایف پوسته مغزی بوده و لذا همه این اعمال ثمره رشد آگاهی هستند و یک پاسخ غریزی و واکنشی نمی باشند از سوی دیگر به نظر می رسد که وظایف قوه بینایی از لحاظ واکنشی و غریزی شبکه عصبی بکرا تا مغز میانی ابتدایی دنبال کرده در شرایط تضاد عمل کرده و از طریق غده هیپوفیز در سیستمهای فیزیکی و غده ای تاثیر می گذارد ولی نحوه آن تا کنون کاملاً روشن نشده است.

دیدگاه‌ها ۱
ارسال دیدگاه جدید